جنگ داخلی 1949 چین، میان جناح چپ انقلابی موسوم به مائوئیستها با حزب حاکم در چین یعنی کمینتانگ باعث شد تا حکومت جمهوری چین (حزب کمینتانگ)، به جزیره تایوان فرار کند و از آنجا به مبارزه با مائوئیستهای کمونیست که در پکن مستقر شده بودند، ادامه دهد. با گذر زمان درگیریها میان دو جناح انقلابی فروکش کرد و مارکسیستهای چینی، بر چین مسلط شدند. گرچه حکومت مستقر در تایوان تا اوایل دهه 70 ادعای حکومت بر تمامیّت چین را عنوان میکرد، لیکن پیگیری سیاست پینگپنگ از جانب ایالاتمتحده مجموعه دیدارهایی را میان سیاستمداران چینی و ایالاتمتحده در اوایل دهه 70 میلادی در پی داشت. این امر موجبات حمایت ایالاتمتحده از طرحی را فراهم آورد که در پی آن دولتهای جهانی طی مصوبهایی در مجمع عمومی سازمان ملل جمهوری خلق چین را به عنوان تنها نماینده بر حق چین واحد مورد شناسایی قرار دادند.
پیشروی تایوان بهسوی دموکراسیسازی و ایجاد شرایط هرچه جذابتر برای جذب سرمایهگذاری خارجی موجب شد تا این جزیره مراحل صنعتیسازی را به سرعت طیکرده و امروزه بهعنوان خانه نیمههادیهای جهان شناخته شود. وابستگی کشورهای صنعتی جهان به ویژه ایالاتمتحده و چین به تایوان در حوزه نیمههادیها موجب شده است تا ایالاتمتحده با حرکت بهسوی خودکفایی در این حوزه، بخواهد علاوه بر اینکه بر قدرت نفوذ اقتصاد خود بیفزاید، با کارت تایوان در مقابل چین نیز بازی کند.
با فرض دوری کشورها از ورود به جنگ و درگیرشدن با خسارات ناخواسته آن بهترین پاسخ ایالات متحده ایجاد درگیری میان چین و تایوان و دمیدن بر آتش جنگ میان این دو کشور بوده و بهترین پاسخ چین نیز پیشروی بهسوی خودکفایی و برهم زدن بازی تنشآفرین ایالاتمتحده خواهد بود. این تحولات تهدیدها و فرصتهایی را برای جمهوری اسلامی ایران فراهم میآورد که در انتها به بررسی آنها پرداخته میشود.